چیستی امتحان الهی


 





 
واژه امتحان از باب افتعال به معنای «ابتلا» و «اختبار» است. ریشه این واژه «مَحَنَ» به معنای آزمایش است. این واژه در مواردی به کار می‏رود که چیزی را بیازمایند. وقتی گفته می‏شود «طلا و نقره را آزمایش می‏کنند»، یعنی به وسیله آتش آن را صاف و خالص می‏کنند. امتحان دانش‏آموز و دانشجو نیز از همین قبیل است.1
افزون بر واژه امتحان که به معنای آزمایش است، واژه‏های دیگری نیز به همین معنا آمده است:

1. تمحیص
 

گاهی امتحان و آزمایش را «تمحیص» می‏نامند:
لِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْکافِرینَ(آل عمران: 141)
تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را به تدریج نابود سازد.
راغب در مفردات می‏گوید: «محص، در اصل به معنای خالص کردن و برطرف نمودن عیب و ایراد از یک چیز است و همانند تزکیه و تطهیر می‏باشد.2
تمحیص نیز از «مَحَص» به معنای خالص کردن چیزی از آمیختگی و ناخالصی‏هایی است که از خارج، داخل آن چیز آن شده است. خاصیت خالص سازی در انسان، معلوم کردن ایمان مؤمنان با جداسازی مؤمن از غیر مؤمن، خالص کردن ایمان از ناخالصی‏های کفر و نفاق و فسق است. خدا اجزای کفر و نفاق و فسق را کم‏کم از مؤمن می‏زداید تا جز ایمانش چیزی باقی نماند و ایمانش خالص برای خدا باشد.3 در نتیجه، امتحان و تمحیص یکی هستند و آن عبارت است از شکوفایی استعدادهای انسانی.
وقتی امتحان برای مؤمن پیش می‏آید و باعث می‏شود فضایل درونی و نهفته‏اش از رذایل جدا و متمایز گردد و یا وقتی این امتحان برای قومی و جماعتی پیش آید و مؤمنان آنان از منافقان و بیمار دلان جدا شوند، عنوان «تمحیص» یعنی «متمایز کردن» صدق می‏کند.4

2. ابتلا و بلا
 

این واژه نیز به معنای امتحان و آزمایش است. «بلا، بلوة، بليّة، بلوی، همه به یک معنی بوده و جمع آن‏ها بلایاست».5
عنوان «بلا» عنوانی عام است؛ یعنی هم در نعمت به کار می‏رود و هم نقمت.
از آیه:
فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبّی أَكْرَمَنِ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبّی أَهانَنِ(فجر: 15 و 16)
نیز برمی‏آید چنان که انسان بیمار، مبتلا به بیماری است، انسان سالم نیز مبتلا به سلامت است و در عالم چیزی نیست که «بلا» و «بلوی» نباشد. گاهی خدای سبحان، انسان را با سلامت امتحان می‏کند تا ببیند وی شاکر است و از این نعمت بهره‏ای می‏گیرد یا نه و گاهی او را به مرض می‏آزماید، تا ببیند وی صابر است یا نه؟6

3. فتنه
 

جمع آن «فِتَن» است. فتنه در اصل به معنای داخل کردن طلا و نقره در آتش، برای مشخص کردن عیار و خوبی و بدی آن است.7 سیدرضی برای فتنه چند معنای متفاوت نقل کرده است:
الف) گرفتاری؛
ب) ضلالت و گمراهی؛ هم‏چنان‏که مرد فاتن، به معنی مرد گمراه است.
ج) آزمون و سنجش؛ همانند آزمودن طلا و نقره.
وی اضافه می‏کند همین معنا، معنای اصلی فتنه بوده و معانی دیگر فرعی است.8
در آیاتی از قرآن، واژه «فتنه» به معنای آزمایش و امتحان آمده است. از جمله:
أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ(عنکبوت: 2)
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می‏فرماید:
کلمه فتنه به معنای آزمایش است.9
تعبیرهای دیگری مانند «تمییز» نیز در معنای امتحان به کار می‏رود. جامع همه تعبیرها این است که صحنه دنیا با همه مظاهر آن، وسیله امتحان بندگان خداست تا صدق و کذب و ایمان و نفاق از هم متمایز و حجت پروردگار بر همگان تمام شود.

ارکان اساسی امتحان و آزمایش
 

در هر آزمون و امتحان، حتی در امتحانی که از دانش‏آموزان گرفته می‏شود، چهار عنصر محوری و اساسی وجود دارد که ماهیت و حقیقت امتحان وابسته به آن‏هاست:
1. امتحان کننده و آزمایش‏گری که فرد و یا گروه و اجتماعی را در محک امتحان قرار می‏دهد؛
2. امتحان شونده، افراد، گروه‏ها و جوامعی که امتحان می‏شوند؛
3. ابزار امتحان، وسایل و چیزهایی که به وسیله آن، امتحان صورت می‏گیرد که در حقیقت بحث از اشکال و صور مختلف ابزار امتحان است، نه خود امتحان؛
4. انگیزه و هدف امتحان.

امتحان کننده
 

شکی نیست در آزمون‏های زیادی که افراد در آن شرکت می‏کنند، امتحان کننده انسان و یا گروه‏های اجتماعی، سازمان‏ها و مؤسسه‏های علمی و فرهنگی و... هستند. نمونه روشن این امتحانات، آزمون‏هایی است که اولیای تعلیم و تربیت در مؤسسه‏های علمی و دانشگاه‏ها از دانش‏آموزان و دانشجویان می‏گیرند. ولی در آزمون‏های الهی، امتحان‏کننده خداست:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ (بقره: 155)
به یقین همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‏ها و جان‏ها و میوه‏ها آزمایش می‏کنیم و بشارت ده به استقامت‏کنندگان.
در آیه بالا، کلمه «لنبلونکم» با هیئت و ماده خود تصریح دارد که امتحان‏گیرنده خداست. هم‏چنین در آیه دیگری می‏فرماید:
وَ لِيَبْتَلِيَ اللّهُ ما فی صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِكُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ(آل عمران: 154)
و آن چه را شما در سینه دارید، می‏آزماید تا دل‏های شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است.
آیات بسیاری بر امتحان کننده بودن خداوند دلالت دارند، به گونه‏ای که متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است.10 روشن است که امتحان پیامبران و معصومین علیهم‏السلامنیز به خدا برمی‏گردد. لازم است امتحان کننده آگاهی کافی از موضوع آزمایش و هم‏چنین مهارت کافی در برگزاری آزمون داشته باشد و غایت امتحان را با ابزار آن در نیامیزد.

آزمایش‏شونده
 

انسان در آغاز حیات خویش تکلیفی ندارد، ولی به تدریج با رسیدن به سن بلوغ مکلف می‏شود و در نتیجه، ترک محرمات و انجام واجبات بر او واجب و لازم می‏شود و تا آخر عمر باید به تکالیف دینی خویش عمل کند. بنابراین، آزمایش‏شدگان، انسان‏هایی هستند که از بلوغ تا مرگ مورد آزمونند و هیچ فردی از این قانون مستثنا نیست. قرآن کریم می‏فرماید:
أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ(عنکبوت: 2)
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!
بدین ترتیب، انسان‏ها از پیامبران تا مردمان عادی، مؤمن و کافر، پیر و جوان و... در آزمونند؛ هر چند مراتب و درجات امتحان آدمیان متفاوت است؛ هم‏چنان که گذشت، این سنّت هرگز تعطیل نخواهد شد. در این امتحان و سنّت الهی، گاهی تک‏تک افراد انسانی آزمایش می‏شوند و گاهی اجتماع. در آیات قرآن کریم امتحان‏هایی ذکر شده که بعضی از آن‏ها برای افراد و اشخاص است و برخی برای اجتماع. البته نباید این نکته را از یاد برد که امتحان اجتماع و جوامع، شامل اعضای آن نیز می‏شود.

ابزار امتحان
 

هر آن‏چه قابلیت دارد تا کسی و یا جامعه‏ای را با آن بیازمایند، می‏تواند ابزار و وسیله امتحان باشد. انتخاب وسیله و ابزار آزمایش و در نظر گرفتن اشکال متفاوت آن، با ظرفیت و قابلیت‏های افراد و جوامع و هم‏چنین نسبت به زمان و مکان و عصرها متفاوت است. شمارش مقدار و تعداد ابزار و اشکال امتحان به صورت ریاضی ممکن نیست. گاهی ممکن است ابزار انتخاب شده برای امتحان یک فرد، سنگین‏تر و سخت‏تر از ابزار انتخاب شده برای فرد دیگر باشد؛ هم‏چنان که امتحان پیامبران و اولیای الهی در مقایسه با افراد عادی، سخت و بسیار مشکل است.
بحث مشروح ابزار امتحان در ادامه خواهد آمد.

انگیزه‏های امتحان
 

امتحان یک وسیله است و هدف نهایی نیست. دانش‏آموزی که امتحان می‏دهد، آگاه است که امتحان مقدمه پیشرفت او به درجات برتر علم و معرفت است. کسی که امتحان را هدف اصلی به شمار می‏آورد، ممکن است ناکامی در آن، او را به ناکامی در اصل زندگی و در نتیجه به سرخوردگی روحی و روانی سوق دهد. ازاین‏رو، به این نکته باید توجه کرد که امتحان، یک راه است و نه مقصد نهایی. وقتی خداوند انسان را می‏آزماید، شایستگی‏ها و استعداد و کمالات نهفته در درون آدمیان، هم‏چون گنج پنهان آشکار می‏شود؛ زیرا یکی از سنت‏های خداوند، سنّت هدایت و رحمت است؛ هدایتی که هم در جهان تکوین و هم تشریع جریان دارد. او برای هدایت بندگان خود به سمت کمال نهایی، اسبابی را فراهم کرده که یکی از آن‏ها امتحان و آزمایش است که در صورت نبودن آن، استعداد انسان‏ها در مرحله ضعف خود باقی می‏ماند و شایستگی‏های آن بروز نمی‏کرد. امیرالمؤمنین علیه‏السلامدرباره انگیزه‏ها و اهداف امتحان خدا می‏فرمایند:
آگاه باشید که خداوند از درون بندگان پرده برمی‏گیرد، نه آن‏که بر اسرار پوشیده آنان آگاه نیست و بر آن چه در سینه‏ها نهفته دارند بی‏خبر است؛ بلکه خواست آنان را آزمایش کند تا کدام یک اعمال نیکو انجام می‏دهند و پاداش برابر نیکوکاری و کیفر مکافات در خور بدی‏ها باشد.11

فرق امتحان خدا با آزمون‏های بشری
 

پیش‏تر گفته شد که امتحان کننده انسان و جامعه انسانی، خداست؛ اکنون می‏توان گفت کسی آزمایش می‏کند که از واقعیت امور آگاهی ندارد و به دنبال این است که مجهولی را معلوم کند. آیا این سخن درباره خداوند رواست؟
در پاسخ باید گفت، آزمایشی که به انسان نسبت داده می‏شود، با آزمایشی که به خداوند نسبت داده می‏شود، متفاوت است؛ زیرا هدف انسان از آزمایش، رفع نادانی درباره موضوعی است که در محک امتحان قرار می‏گیرد؛ در حالی که در مورد خداوند این‏گونه نیست؛ زیرا او عالم مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد. خدا از خود انسان به او نزدیک‏تر است. هیچ اندیشه، عمل و تصوری وجود ندارد، مگر این که در علم پروردگار باشد.
علی علیه‏السلام می‏فرماید:
عالِما بها قَبْلَ اِبْتدائها، مُحیطَا بِحدُودِها وَ انْتِهائِها، عارِفا بِقَرائِنها وَ احنائِها.12
خداوند پیش از این که انسان را بیافریند، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و پیچ و خم هر کاری را می‏دانست.
ازاین‏رو، امتحان الهی به انگیزه کشف مجهول نیست، بلکه در واقع غایت فعل خداوند که آزمایش است، به مخلوقات او باز می‏گردد و سرانجام سود و ثمرهای آن به انسان می‏رسد و در واقع انسان است که از امتحان الهی پی به ماهیت خود می‏برد.
این پی‏آمدها را می‏توان در موارد زیر خلاصه کرد:
الف) پرورش استعدادها و به فعلیت رساندن آن‏ها؛
ب) آگاهی انسان از نقاط ضعف و قوت خود در مسیر حرکت به سوی کمالات؛
ج) اتمام حجت پروردگار بر انسان و سلب عذر و بهانه‏های آدمی در جهان آخرت؛
د) تمییز و جداسازی افراد خوب و بد در دنیا.
علی علیه‏السلام می‏فرماید:
خداوند مخلوقات خود را با اموری که آگاهی ندارند، آزمایش می‏کند تا بد و خوب تمییز داده شود و تکبر و خودپسندی را از آن‏ها بزداید و خود بزرگ‏بینی را از آنان دور کند.13

گریزناپذیری از امتحان الهی
 

آزمایش، سنّت قطعی و دایمی پروردگار است و تا روزی که انسان اراده و اختیار دارد،ادامه خواهد داشت. این سنّت از هیچ کس چشم‏پوشی نمی‏کند. ازاین‏رو، علی علیه‏السلام برای رفع شبهه کسانی که گمان کنند هرگز امتحان و آزمایش نمی‏شوند، یادآوری می‏کند که هرگز نباید از خداوند خواست که انسان را امتحان نکند؛ زیرا جهان آفرینش، نظام آزمون و امتحان است و این در خواست بر خلاف سنت‏های الهی است که هرگز تعطیل نمی‏شوند؛ بلکه باید از خداوند خواست که انسان را به آزمون‏های سخت گرفتار نکند:
کسی از شما نگوید: خداوندا،پناه می‏برم به تو از آزمایش؛ زیرا هیچ کس نیست مگر آن‏که به نحوی به آزمایش گرفتار است،ولی اگر کسی خواهد که به خدا پناه جوید، از او بخواهد که او را از آزمایش‏های گمراه‏کننده پناه دهد.14
«علامه طباطبایی» در ذیل آیه سوم سوره عنکبوت می‏نویسد:
غرض سوره اعلام این معنی است که مردم خیال نکنند به صرف این‏که بگویند: «ایمان آوردیم»، دست از سرشان بر می‏دارند و در بوته آزمایش قرار نمی‏گیرند؛ نه بلکه حتما امتحان می‏شوند.15

ره‏آورد امتحان خدا
 

امتحان و آزمایش مانند کار باغبانی است که دانه مستعدی را در کوران حوادث به مقصد خود، یعنی مرحله شکوفایی و بروز استعدادهای آن می‏رساند. ازاین‏رو،توجه به این حقیقت که بازگشت همه به سوی خداست و دنیا سرای جاوید نیست،بلکه محل امتحان و ابتلای بندگان است،اثرات و ثمرات تربیتی و اخلاقی زیادی را به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر، فهمیدن این اصل مسلّم قرآنی که هر کار خوب و یا بد به خود انسان، به‏عنوان مبدأ فاعلی، بر می‏گردد16 و انسان در گرو عملکردهای خویش است و در نظام علّی و معلولی، هیچ کردار و عملکردی بی‏پاسخ نخواهد ماند، انگیزه‏های فراوانی برای آدمی ایجاد می‏کند تا مراقب اعمال، اندیشه‏ها و حتی نيّات خویش باشد. دانش آموزی که همواره امتحان می‏شود، در می‏یابد که همه دانستنی‏هایی که یاد گرفته و یا از آن‏ها غفلت کرده است، به نفع و یا ضرر او به کار گرفته خواهد شد؛ به همین دلیل، برای به‏دست آوردن پیروزی و موفقّیت در امتحان،از همه فرصت‏ها و امکانات مادی و معنوی برای سرفرازی استفاده خواهد کرد. در امتحان الهی نیز اگر آدمی بداند که همواره در معرض آزمون است،برای اصلاح رابطه خود با خالق و هم‏چنین هم‏نوعان و محیط خویش تلاش خواهد کرد. توجه به این نکته و یا بی اعتنایی به آن، ره آوردهای گوارا و ناگواری به دنبال خواهد داشت.
قرآن کریم با آهنگ هشدار دهنده‏ای،انسان را متوجه این حقیقت می‏کند تا از خواب غفلت بیدار شود و به حق توجه کند:
وَ نَبْلُوكُمْ بِالْخَيْرِو الشَّرِّ؛17 ما شما را با خوبی و بدی می‏آزماییم.
بنابراین، انسانی که می‏داند هر لحظه به سبب بهره برداری خاص از قدرت، اختیار و نعمت و امکانات الهی،سرنوشت خود را بر تابلوی ابدیت به تصویر می‏کشد و نعمت‏های خداوند وسیله‏ای برای رسیدن به اهداف برترند،به این اصل کلی ایمان می‏آورد که:
هیچ‏یک از حرکات و سکنات تو از زنجیر هستی که به ابدیت وصل شده است، گسیخته نمی‏باشد. ابدیت در باره ناچیزترین کاری که امروز صورت می‏دهی،محاسبه ای خواهد داشت. با توجه به این اصل، امکان ندارد که دست به تعدی دیگران بیالاید، خلاف واقع بگوید، برای یک دستمال، قیصریه را آتش بزند و لحظه‏ای از خدا غفلت بورزد.18

پي‌نوشت‌ها:
 

1. المنجد فى اللغة، ص 749.
2. راغب اصفهانى؛ مفردات، ص 761.
3. المیزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 4، ص 43.
4. همان، ص 55.
5. صدرالمتألهین شیرازى؛ شرح اصول کافى، تهران، نشر کتاب‏خانه محمودى، ص 99.
6. جوادى آملى؛ تفسیر تسنیم، قم، نشر اسراء، 1381، چ اول، ج 4، ص 360.
7. راغب اصفهانى؛ مفردات، ص 623.
8. شرح نهج البلاغه ابن‏ابى‏الحدید، ترجمه: دکتر محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1379، ج 7، ص 307.
9. المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج 16، ص 147.
10. مکارم شیرازى ؛ تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1364، ج اول، ص 526.
11. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتى، خطبه 144، ص 265.
12. نهج البلاغه، خطبه اول.
13. نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، خطبه 192، ص 380.
14. نهج البلاغه، ترجمه: عبدالحمید آیتى، نشر بنیاد نهج‏البلاغه، 1376، ج 2، حکمت 90، ص 379.
15. المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج 16، ص 145.
16. «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها؛ اگر نیکى کنید، به خودتان مى‏کنید و اگر بدى مى‏کنید، باز هم به خود مى‏کنید» اسراء: 7
17. انبیاء، 35.
18. محمد تقى جعفرى، شرح مثنوى معنوى، ج 6، ص 426.
 

منبع : کتاب "سنت امتحان در زندگی انسان"
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb